.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
شفقت در محضر فرمانده
چشمهايش غرق اشک بود. انگار همين ديروز ،بودکه "طوسي"برايش از اهميت انسجام نيروها خلاقيت فرماندهان سخن ميگفت بر مزار يار نشستن و اشک ريختن ،فارغ از هياهو و مشغله هاي دنيوي روح انسان را  جلا مي دهد و گويي شفقت به خوبي اين را دريافته بود. بي آلايش وبدون تشريفات ،تنهاي تنها به زادگاه سرداري رفت که ...

چشمهايش غرق اشک بود. انگار همين ديروز بودکه "طوسي"برايش از اهميت انسجام نيروها و خلاقيت فرماندهان سخن ميگفت .بر مزار يار نشستن و اشک ريختن ،فارغ از هياهو و مشغله هاي دنيوي روح انسان را جلا مي دهد و گويي شفقت به خوبي اين را دريافته بودبي آلايش وتشريفات ،تنهاي تنها به زادگاه سرداري رفت که هنوز خاطراتش دلنواز دلهاي خسته است .سالها بي مزاري نتوانست موجب فراموشي او شود چرا که آنقدر عزيز بود که بر دل مردم مازندران خيمه گاهي عاشقانه برپا کرده است"شفقت" بدون هيچ تشريفاتي به ديدار باغبان لاله ها رفت .پدر سردار شهيد طوسي وبرادران شهيدش را در آغوش گرفت و روزهاي حماسه را مرور کرد.ديدار استاندار مازندران از بيت  شهيد طوسي که اکنون به حسينه اي تبديل شده بي آنکه حتي پارچه وخيرمقدمي نصب شود نشان از ساده زيستي و مردمي بودن دولت مردان ما دارد، که اميد است با تداوم اين روند هر روز شاهد تکرار اين رويدادهاي زيبا و مردم پسند باشيم.

نظرات ديگران:

نمي دانم يادت رفته يا نرفته؛ آنروز را مي گويم كه وقتي لاله ها سوخته اند ؛فرمانده بود و اشك ريخت . وقتي گلها پرپرشده اند ، باغبان لرزيدو هيچ نگفت .... وقتي نهال نورس گهواره مادر در عطش استقامت و ايثار ؛عطشناك در كارون زمان غرق شد و رفت مادر آنقدر بغض كردو ساكت ماندو به عكس قاب گرفته چفيه فرزند چشم دوخت كه نور از چشمانش به دلها ماند ... .. و در ريزش اشك هاي پر از خيال و اندوه كشتن غيرت در پيچك هاي بدست گرفته آناني كه خود را در بقچه نام بزرگان مخفي كرده اند ؛ متحير ماند و لالا يي فرزند را به نجوا ي انتظار ديگر خواندو نشست و اشك نريخت و ساكت ماند.... وقتي عطر دل انگيز بهار چشم هايي كه سالهاست ما را در عطش دودناك دنيا و صندلي هاي قرمز رنگ ايمانشان غرق نموده است و وقتي مردانمان روسري آبي قدرت و سرمه چشمانشان حرص قدرت مي دانند و زنانمان آينه دار ابروهان باريك سياستند ... چگونه ميتوان به دوقطره اشك يار مسرور نبود ... آيا شنيده اي نام گلوله را .. نام ابهت را ... آيا خوانده اي شبهاي بيداري فرمانده را ... ناله هاي سوزرناك تنهايي پدر را .. اشكهاي ريخته شده در تاريخ دختر منتظرتبسم پدر را و ناله هاي درد ناك و ضجه هاي مادر را ... بي تابي و گمنامي انتظار همسر را ... امروز پدر خسته است ... مادر ناتوان است ... همسر نگران ومضطرب است و دختر همچنان پر سوال وتو خوب نمي داني در جستجوي چه هستي اما من مي دانم كه لاله مقدس است و شقايق عاشق و پدر و مادر در گامههاي پر عظمت روح بلند انسانيت كه هرگز يك قطره اشك سرباز آنان را دلخوش از ادامه راه مسرور نخواهد كرد مگر .. او آمد برمزار فرمانده اما بسيار دير آمد ... او آمد برمزار فرمانده اش و خوب ميداند فرمانده نگران است نگران ارنج سربازانش ... در انتخاب يارانش ... چه مسئوليت سنگيني خواهد داشت؛ اين فرمانده جديد .. اي كاش هرگز بر مزار فرمانده اش نمي آمد چون مي توانست يادها را خاطره ها را رمزها را از خاطرش پاك كند و اگر خداي نكرده خدمتي هم نبود نگراني نيز نبود ولي اينك در گرداب ناملايمات استان در چالش هاي انديشه دانان او بايد به فرمانده اش پاسخ همه اعمالش را بدهد و مسئوليتي بسيار سنگين بر دو ش خواهد داشت چراكه فرمانده مواظبش خواهد بود و.. اميدوارم استاندار به خود آيد و نيروهاي جوان - پويا و با برنامه را در پيشبرد استان بكارگيرد و از روزمره گي خود را رها سازد..كه فرمانده او را مي پايد و آنروز كه دوران خدمتش در استان به پايان برسد وپشميان از پذيرش مسئوليت شرمنده فرمانده اش نشود ... خدمت كند تا مردم اورا دعا كنند وروح فرمانده اش و راه پر ابهتش پايدار بماند و او سربلند

محمد قلي نژاد


استفاده از اين خبر فقط با ذكر نام شمال نيوز مجاز مي باشد .
ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.109 seconds.